جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اهر: (تعداد کل: 6)
اهر
[اَ] (اِ) نام درختی است که ثمر آنرا زبان گنجشک و به عربی لسان العصافیر خوانند و شکوفه و بهار آنرا سنبل الکلب خوانند. (برهان) (هفت قلزم). نام درختی است او را زبان گنجشک گویند. (آنندراج) (انجمن آرا).
اهر
[اَ هَ] (ع اِ) جِ اهره. به معنی حال نیکو و هیئت و متاع خانه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به اهره شود.
اهر
[اَ / اَ هَ] (اِخ) نام موضعی است از آذربایجان که رودخانهء عظیمی دارد. (برهان) (هفت قلزم). نام ولایتی است به آذربایجان در حوالی قراداغ که قتل خواجه شمس الدین جوینی در حوالی رودخانهء آن که به رودخانهء اهر مشهور است، واقع شد و در آنجا مزار چند نفر از...
اهر
[اَ هَ] (اِخ) شهر کوچک اهر مرکز شهرستان اهر از قدیمترین شهرهای آذربایجان خاوری است و در 95 هزارگزی شهرستان تبریز واقع گردیده است. این شهر مرکز ارسباران و جزء استان سوم (آذربایجان شرقی) است و جمعیت آن طبق آمار 1335 ه . ش. 19816 تن است و از جمله...
اهر
[اَ هَ] (اِ) آهار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به آهار شود.
اهر
[اُ هَ] (ع اِ) جِ اَهَرَه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به اهره شود.