[اَ تَ / تِ] (ن مف)جنبانیده. (آنندراج). || بلندشده. (ناظم الاطباء). افراخته شده. (ناظم الاطباء). بر پا شده : پسر دانست که دل آویختهء اوست و این گرد بلا انگیختهء او. سعدی (گلستان).
- انگیخته کردن؛ برپا کردن : قصد آن دارد که پل تباه کند تا لب آب بگیرد و...