جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انصاف: (تعداد کل: 2)
انصاف
[اِ] (ع مص) داد دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مؤید الفضلاء). عدل کردن. (از اقرب الموارد). داد کردن. (تاج المصادر بیهقی). || راستی کردن. || به نیمه رسیدن روز و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روز به نیمه رسیدن. (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی). || در نیمهء...
انصاف
[اَ] (ع اِ) جِ نِصف و نَصف و نُصْف. || جِ نَصَف. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفردات کلمه شود.