جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انساب: (تعداد کل: 2)
انساب
[اِ] (ع مص) سخت وزیدن باد و برداشتن آن خاک و سنگریزه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
انساب
[اَ] (ع اِ) جِ نَسَب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار). نسبها و نژادها. (غیاث اللغات). پشتها. (از یادداشتهای لغت نامه) :
چون از آن روز برنیندیشی
که بریده شود در او انساب.ناصرخسرو.
هست بنده نبیرهء آدم
در همه چیز اثر کند انساب.مسعودسعد.
برحسب اقتضای وقت از اقربا و انساب و امرا لشکرها...
چون از آن روز برنیندیشی
که بریده شود در او انساب.ناصرخسرو.
هست بنده نبیرهء آدم
در همه چیز اثر کند انساب.مسعودسعد.
برحسب اقتضای وقت از اقربا و انساب و امرا لشکرها...