جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انتظام: (تعداد کل: 1)
انتظام
[اِ تِ] (ع مص)درکشیده و راست گردیدن مروارید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در رشته فراهم آمدن و اتساق مروارید. (از اقرب الموارد). در رشته کشیدن مروارید. (فرهنگ فارسی معین). در رشته کشیده شدن چیزی بترتیب نیکو. (آنندراج). بهم بازدوختن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (مؤید الفضلاء). || تمام شدن کار....