جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انبساط: (تعداد کل: 2)
انبساط
[اِمْ بِ] (ع مص) گسترده و پهناور گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انتشار. (از اقرب الموارد). گسترده شدن. (آنندراج). پهن واشدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). گشاده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || گستاخ شدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (مؤید الفضلاء). جرأت یافتن و...
انبساط
[اِمْ بِ] (از ع، اِمص)فراخی. (غیاث اللغات) (آنندراج). سمت. (یادداشت مؤلف). || گستاخی. (زمخشری) (غیاث اللغات) (آنندراج) (تاریخ بیهقی) :
پادشاها بنده در حضرت برسم عرض داشت
انبساطی می نماید بر امید رحمتت.
جمال الدین سلمان (از آنندراج).
سلطان از قصور ارتفاعات و انکسار معاملات ضجر شد و با وزیر عتاب آغاز نهاد و...
پادشاها بنده در حضرت برسم عرض داشت
انبساطی می نماید بر امید رحمتت.
جمال الدین سلمان (از آنندراج).
سلطان از قصور ارتفاعات و انکسار معاملات ضجر شد و با وزیر عتاب آغاز نهاد و...