جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انامه: (تعداد کل: 3)
انامه
[اِ مَ] (ع مص) بخواب کردن و خوابانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). ارقاد. (از اقرب الموارد). || خوابیده یافتن کسی را. || کشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || شکست دادن و شکستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): انامت السنه الناس؛ اذا هشمتهم. (منتهی الارب)....
انامه
[اَ مَ] (از ع، اِ) انام. مردمان. مردم. (از فرهنگ فارسی معین) :
نصر است باب میر که فخر انامه بود
بخشیدنش همه زر، با سیم و جامه بود.
منوچهری.
نصر است باب میر که فخر انامه بود
بخشیدنش همه زر، با سیم و جامه بود.
منوچهری.
انامه
[اِ مَ] (از ع، مص)بخوابانیدن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به انامه شود.