جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه امن: (تعداد کل: 10)
امن
[اَ] (ع مص)(1) ایمن شدن. (مصادر زوزنی) (ترجمان مهذب عادل بن علی). بی هراس شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بی بیم شدن. (مؤید الفضلاء). || اعتماد کردن به. امین پنداشتن. (یادداشت مؤلف). گویند ما امن ان یجد صحابه؛ ای ماوثق او ماکاد. (از ناظم الاطباء). || (اِمص) بی بیمی. (منتهی الارب)...
امن
[اِ] (ع مص) اطمینان. || (اِ) خلق. (از المرجع). و رجوع به اَمن شود.
امن
[اَ مَ] (ع مص) اَمْن. رجوع به اَمن شود.
امن
[اَ مِ] (ع ص) زنهارخواهنده و بی ترس و بیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
امن
[اُ مُ] (ع اِ) جِ اَمون. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به امون شود.
امن
[اَ] (اِخ) آبی در بلاد غطفان. و گاهی عوض امن، یمن گویند. (از معجم البلدان).
امن
[اِ مِ] (اِخ)(1) از شهرهای هلند است و در حدود 65000 تن جمعیت دارد. (از لاروس).
(1) - Emmen.
(1) - Emmen.
امن
[اُ مِ] (اِخ)(1) اول. پادشاه پرگام (263 - 241 ق .م .). (از لاروس).
(1) - Eumene.
(1) - Eumene.
امن
[اُ مِ] (اِخ)(1) دوم. پادشاه پرگام (197 - 159 ق .م .). (از لاروس).
(1) - Eumene.
(1) - Eumene.
امن
[اُ مِ] (اِخ)(1) یکی از جانشینان اسکندر مقدونی (360-316 ق .م .). پادشاه کاپادوکیه و پافلاگنی(2) که بفرمان آنتیگون(3)کشته شد. (از لاروس).
(1) - Eumene.
(2) - Paphlagonie.
(3) - Antigone.
(1) - Eumene.
(2) - Paphlagonie.
(3) - Antigone.