جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه امری: (تعداد کل: 5)
امری
[اَ مِ] (اِخ) این لفظ شبیه به نسبت است و نام امری بن مهره بن حدادبن عمرو بود. (از انساب سمعانی ص15).
امری
[اَ] (اِخ) (امرالله) از شاعران قرن دهم عثمانی و از مردم ادرنه بود و مناصب قضایی داشت. (از یادداشت مؤلف) و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج2 ص1036 شود.
امری
[اِ مِ] (اِخ) میشل پارتیچلی(1) از مردم ایتالیا در سال 1596 م. در لیون متولد شد و در سال 1650 م. درگذشت. مازارن(2) وی را بسمت نظارت و پیشکاری مالی برگزیده بود. وی با وضع بعضی از قوانین مالیاتی طرف بغض عامه قرار گرفت و باعث شورشی شد. رجوع به...
امری
[اِ مِ] (اِخ) ژاک آندره(1) فیلسوف الهی فرانسوی. وی در سال 1723 م. در ژکس(2)متولد شد و در سال 1811 م. درگذشت. وی سرپرست انجمن مذهبی سن سولپیس(3) بود. (از لاروس).
(1) - emery, Jacques Andre.
(2) - Gex.
(3) - Saint-Sulpice.
(1) - emery, Jacques Andre.
(2) - Gex.
(3) - Saint-Sulpice.
امری
[اَ] (اِخ) یکی از دهکده های ساری است که در سفرنامهء مازندران و استرباد رابینو (ص121 متن انگلیسی و ص162 ترجمهء فارسی) نام آن آمده است.