جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه امراض: (تعداد کل: 2)
امراض
[اِ] (ع مص) بیمار گردانیدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بیمار کردن. (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). || بیماری یافتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بیمار یافتن کسی را. (آنندراج) (از اقرب الموارد). || بصواب نزدیک شدن در رای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به اصابت نزدیک...
امراض
[اَ] (ع اِ) جِ مرض. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ناخوشیها. بیماریها. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
- امراض اطفال؛ بیماریهای کودکان.
- امراض جلدی؛ بیماریهایی که در پوست پیدا میشود.
- امراض داخلی؛ بیماریهای درونی.
- امراض دماغی؛ بیماریهای مغز.
- امراض روحی یا روانی؛ بیماریهای مربوط به روان.
- امراض ساری؛ بیماریهای واگیر و...
- امراض اطفال؛ بیماریهای کودکان.
- امراض جلدی؛ بیماریهایی که در پوست پیدا میشود.
- امراض داخلی؛ بیماریهای درونی.
- امراض دماغی؛ بیماریهای مغز.
- امراض روحی یا روانی؛ بیماریهای مربوط به روان.
- امراض ساری؛ بیماریهای واگیر و...