جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اما: (تعداد کل: 6)
اما
[اَ] (ع صوت) بمعنی اَلا (هان) باشد و بیشتر قبل از قسم قرار گیرد:
اما و الذی ابکی و اضحک و الذی
امات و احیا و الذی امره الامر...
یعنی هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند و آنکه میراند و زنده کند و فرمان فرمان اوست... (از اقرب الموارد). || (ق) بمعنی...
اما و الذی ابکی و اضحک و الذی
امات و احیا و الذی امره الامر...
یعنی هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند و آنکه میراند و زنده کند و فرمان فرمان اوست... (از اقرب الموارد). || (ق) بمعنی...
اما
[اَمْ ما] (ع حرف ربط) حرف شرط است :فأما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق (قرآن 2/26)؛ (اما آنانی که ایمان آوردند میدانند آن مثل حق است). (منتهی الارب). اما حدیث خواجه احمد، بنده را با چنین سخنان کاری نیست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص85). و اما املاک ایشان حال بر...
اما
[اِمْ ما] (ع حرف ربط) حرف تردید است. (غیاث اللغات). برای شک آید مانند اَو، جز اینکه در اَو ابتداء به تیقن باشد و در اما به شک: جائنی اما زید و اما عمرو. (از منتهی الارب). || برای ابهام آید : اما یعذبهم و اما یتوب علیهم (قرآن 9/106)؛...
اما
[اُمْ ما] (اِ) گیشدر (گیاه). (یادداشت مؤلف). رجوع به گیشدر و اُمّ شود.
اما
[اُمْ ما] (ترکی، اِ) اُمّاخ. خواستن دل زن آبستن چیزی را و هوس شدید آن کردن. (فرهنگ فارسی معین). ویار. || در تداول مردم آذربایجان، طعامی که برای زن آبستن برند: لقمهء اما.
- اما شدن؛ (در تداول زنان) پیدا شدن مرضی از نخوردن طعامی که شخصی دیده و خواسته است....
- اما شدن؛ (در تداول زنان) پیدا شدن مرضی از نخوردن طعامی که شخصی دیده و خواسته است....
اما
[ ] (اِخ) نام یکی از ایلات کرد از طوایف پشتکوه. (جغرافیای سیاسی کیهان ص70).