جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه افروخته: (تعداد کل: 1)
افروخته
[اَ تَ / تِ] (ص) مشتعل شده. (ناظم الاطباء). مشتعل شده. شعله ور. (فرهنگ فارسی معین). فروزان. ملتهب. وهاج. مسجور. (یادداشت دهخدا) :
نیستان سراسر شد افروخته
یکی کشته و دیگری سوخته.فردوسی.
جهانی به آتش بُد افروخته
همه کاخها کنده و سوخته.فردوسی.
هرآینه که همی روشنی بچشم آید
کجا فروخته شمعی بود زبانه زنان.فرخی.
جمله لشکر با...
نیستان سراسر شد افروخته
یکی کشته و دیگری سوخته.فردوسی.
جهانی به آتش بُد افروخته
همه کاخها کنده و سوخته.فردوسی.
هرآینه که همی روشنی بچشم آید
کجا فروخته شمعی بود زبانه زنان.فرخی.
جمله لشکر با...