جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه افراخته: (تعداد کل: 1)
افراخته
[اَ تَ / تِ] (ن مف) برداشته. بلندگردانیده. (برهان). نصب شده. برپاشده. (ناظم الاطباء). بمعنی افراشته است یعنی برداشته. (اوبهی). بلندکرده. بالابرده. افراشته. (فرهنگ فارسی معین). کشیده. برکشیده. (یادداشت مؤلف) :
ز عود و ز صندل بهم ساخته
بسر برش ایوانی افراخته.
- افراخته پای؛ افراخت پای. (ناظم الاطباء). اخمص. (دستور).
- گردن افراخته؛...
ز عود و ز صندل بهم ساخته
بسر برش ایوانی افراخته.
- افراخته پای؛ افراخت پای. (ناظم الاطباء). اخمص. (دستور).
- گردن افراخته؛...