جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اشیر: (تعداد کل: 6)
اشیر
[اَشْ یُ] (ع اِ) جِ شیار. (منتهی الارب). جِ شیار که بمعنی روز شنبه باشد. (آنندراج). و رجوع به شیار شود.
اشیر
[اَشْ یَ] (ص تفضیلی) قاآنی این صیغهء تفضیلی را از شیر جعل کرده است :
خندهء او گاه خشم خندهء شیر نر است
هرکه نگرید از آن خنده ز شیر اشیر است
قافیه گو جعل باش جعل ز من درخور است
رتبت من در سخن صد ره از آن برتر است
کز پی یک طیبتم...
خندهء او گاه خشم خندهء شیر نر است
هرکه نگرید از آن خنده ز شیر اشیر است
قافیه گو جعل باش جعل ز من درخور است
رتبت من در سخن صد ره از آن برتر است
کز پی یک طیبتم...
اشیر
[اَ] (اِخ) (خوشحال) پسر هشتمینِ یعقوب بود که زلفه برایش تولید نمود. و او را چهار پسر و یک دختر بود. (قاموس کتاب مقدس). و از زلفه دو پسر تولد کردند، کاد و اشر و بروایتی جاد و اشر. (حبیب السیر چ خیام ج1 ص59). و رجوع به اشترقفا و...
اشیر
[] (اِخ) نام یکی از سه قصبهء زیرکوه از ولایات قهستان است. رجوع به نزهه القلوب مقالهء 3 ص 145 شود.
اشیر
[اَ] (اِخ) شهریست در جبال بربر بمغرب در مرز افریقیهء غربی که مقابل بجانه در دشت واقع است و نخستین کسی که آنرا بنیان نهاد زیری بن مناد رئیس قبیلهء صنهاجی و جد معزبن بادیس از ملوک افریقیه بود. زیری در آغاز حال در جبال سکونت داشت و چون به...
اشیر
[اَ] (اِخ) خرابه های شهریست در شمال شرقی مغرب. (از اعلام المنجد). ممکنست خرابه های مزبور آثار اشیر مادهء پیش باشد.