جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اشباه: (تعداد کل: 2)
اشباه
[اَ] (ع ص، اِ) جِ شَبَه. (منتهی الارب). مانندها. || جِ شِبْه. (منتهی الارب). امثال. (غیاث). مانندان. نظایر. (غیاث):
نیست ای شاه ترا هیچ شبیه از اشباه
نیست ای میر ترا هیچ قرین از اقران.فرخی.
بخاصه آنکه به اصل و هنر چو خواجه بود
نگاه کن که نیابی شبیهش از اشباه.فرخی.
صدهزاران اینچنین اشباه بین
فرقشان...
نیست ای شاه ترا هیچ شبیه از اشباه
نیست ای میر ترا هیچ قرین از اقران.فرخی.
بخاصه آنکه به اصل و هنر چو خواجه بود
نگاه کن که نیابی شبیهش از اشباه.فرخی.
صدهزاران اینچنین اشباه بین
فرقشان...
اشباه
[اِ] (ع مص) مانند شدن به... (از منتهی الارب). با چیزی مانند شدن. ماننده شدن. (زوزنی). با چیزی مانیدن. (تاج المصادر بیهقی): اشبهه؛ مانند او شد. (منتهی الارب). || عاجز و ضعیف گشتن: اشبه امه؛ عاجز و ضعیف گردید. (منتهی الارب).