جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسیدی: (تعداد کل: 6)
اسیدی
[اُ سَیْ یِ] (ص نسبی) منسوب به اُسید، و آن بطنی است از تمیم بنام اسیدبن عمروبن تمیم. (انساب سمعانی).
اسیدی
[اَ] (ص نسبی) منسوب به اَسید، و به آل اسیدبن ابی العیص از فرزندان عباب و خالد. (انساب سمعانی).
اسیدی
[اَ] (اِخ) ابوخالد عبدالعزیزبن معویه بن عبدالعزیزبن امیه بن خلدبن عبدالرحمن بن سعیدبن عبدالرحمن بن عباب بن اسدبن ابی العیص الاسیدی. وی از محمد بن عبدالله الانصاری بصری و ابی عاصم اسحاق بن مخلد بصری و جز آنان روایت دارد و از او ابوعمروبن السماک بغدادی و ابوعلی الصفار بغدادی...
اسیدی
[اُ سَیْ یِ] (اِخ) حنظله بن الربیع الکاتب. صحابی است. (انساب سمعانی). وی کاتب وحی پیغمبر بود. (تاریخ گزیده ج 1 ص 223).
اسیدی
[اَ] (اِخ) عبدالرحمن بن عتاب بن اسید الاسیدی. از مردم مکه و از امرای آن ناحیه. رسول (ص) او را با صغر سن وی بر مکه ولایت داد، و اسیدی بگاه وفات رسول اکرم آنجا بود و گویند این عبدالرحمن در یوم جمل با طلحه و زبیر بود. (انساب سمعانی).
اسیدی
[اُ سَیْ یِ] (اِخ) عمر بن یزید. یکی از شجعان رؤسای مقدم در ایام بنی مروان. روزی یزیدبن عبدالملک او را یاد کرده گفت: هذا رجل العراق. وی بدست مالک المنذربن الجارود بسال 109 ه . ق. مقتول شد. (اعلام زرکلی ج 2 ص 725).