جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسدالله: (تعداد کل: 13)
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (ع اِ مرکب) شیر خدا. || (اِخ) لقب حمزه بن عبدالمطلب عمّ رسول (ص). (امتاع الاسماع ص 154). || لقب علی بن ابیطالب علیه السلام :
من خاک خاک او که ز تبریز کوفه ساخت
خاکی است کاندرو اسدالله کند کنام.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 303).
اسدالله عجم خواند...
من خاک خاک او که ز تبریز کوفه ساخت
خاکی است کاندرو اسدالله کند کنام.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 303).
اسدالله عجم خواند...
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (میر...) امیر علیشیر نوائی گوید: جوانی خوش طبع است. این معما به اسم کدا و امین، او راست:
ای سرو خرامان ز کدامین چمنی تو
هر جا که روی جلوه کنان جان منی تو.(1)
(ترجمهء مجالس النفایس ص 97).
(1) - سرو خرامان کنایه از الف است که چون...
ای سرو خرامان ز کدامین چمنی تو
هر جا که روی جلوه کنان جان منی تو.(1)
(ترجمهء مجالس النفایس ص 97).
(1) - سرو خرامان کنایه از الف است که چون...
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (خان) پسر عم مرحوم میرزا جهانگیرخان. یکی از آزادی طلبان. او در سن بیست وپنج سالگی در روز بمباران مجلس شورای ملی بقصد گرفتن توپ از قزاق از مجلس شورای ملی بیرون آمد و کشته شد.
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (سید...) آملی. از سادات و امرای طبرستان. رجوع بحبیب السیر جزو 2 از ج 3 ص 112 و 113 شود.
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن ابوالقاسم بن محمدباقربن عبدالرضابن شمس الدین محمد شوشتری دزفولی. نوادهء عم شیخ مرتضی انصاری. ملقب به امین الواعظین. مولد بسال 1271 ه .ق . و وفات بسال 1352 ه .ق . در تهران. او راست: اصطلاحات العلوم، در اصطلاحات علوم قدیمه از قبیل ادبیات...
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن (حاج) اسماعیل شوشتری دزفولی کاظمی. فقیه اصولی محقق مدقق متتبع. از اکابر علمای امامیه در اوایل قرن سیزدهم هجری از تلامذهء آقاباقر بهبهانی و سیدمهدی بحرالعلوم و پدر زن شیخ جعفر کاشف الغطاء. و اجازهء روایت هم از ایشان داشت و سیدعبدالله شبر نیز...
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن عباس بن عبدالله بن حسین حسینی رودباری رانگوهی اشکوری از اولاد میر بزرگ است که مزار او در آمل است. مولد او سال 1276 ه .ق . وی بسال 1303 برای تحصیل علم بنجف رفت و در ذیقعدهء 1333 ه .ق . در نجف...
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) (حاج مولی) ابن (حاج) عبدالله بروجردی. از اعاظم فضلاء اخیر است و در فقه و اصول ماهر و صاحب تصنیف است. وی نزد مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین تلمُّذ کرد و دختر او را تزویج کرد و از او فرزندان فاضل آمد و او...
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمدباقر موسوی اصفهانی. پدرش معروف به حجه الاسلام شفتی و حجه الاسلام اصفهانی است. و خود بسال 1290 ه .ق . درگذشته است. سیدمحمدرضا کاشانی معروف به کلهری از او اجازه دارد. (الذریعه ج1 ص146).
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد مؤمن معروف به ابن خاتون. از علمای قرن یازدهم هجری. عدهء بسیار از کتاب های خود را وی بکتابخانهء آستانهء رضویه بسال 1067 ه .ق . اهداء کرده است.
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) غالب دهلوی. رجوع بغالب دهلوی شود.
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) کردستانی. یکی از سران آزادی خواهان. از مردم سنندج. او در صغر سن مقدمات علوم را در موطن خویش آموخت و سپس با پدر خود به اسلامبول رفت و در مدارس آنجا بتکمیل معلومات خویش پرداخت و از آن پس با پدر خود به ایران...
اسدالله
[اَ سَ دُلْ لاه] (اِخ) کرمانی. یکی از معروفین بحسن خط.