جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه استحکام: (تعداد کل: 1)
استحکام
[اِ تِ] (ع مص) استوار شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). استواری. استوار گردیدن. (منتهی الارب). حصانت. محکمی. اِحکام: الحمد لله الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک المله التی علت غراسها و رست اساسها و استحکمت ارومتها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص299). عقدهء آن مناکحت به استحکام رسانیدند. (ترجمهء تاریخ یمینی...