جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ارمنده: (تعداد کل: 1)
ارمنده
[اَ مَ دَ / دِ] (نف) آرمنده. اَرْمَنْد. آرام. ساکت. آرمیده. (آنندراج). آرام گرفته. (آنندراج). مخفف آرمیده بود. (جهانگیری). مقابل ارغنده (پرآشوب) :
گه ارمنده ای و گه ارغنده ای
گه آشفته ای و گه آهسته ای.رودکی.
کمان را بزه کرد بهرام گور
برانگیخت زان دشت ارمنده شور.فردوسی.
چه باید که ارمنده گیتی چنین
پرآشوب گردد...
گه ارمنده ای و گه ارغنده ای
گه آشفته ای و گه آهسته ای.رودکی.
کمان را بزه کرد بهرام گور
برانگیخت زان دشت ارمنده شور.فردوسی.
چه باید که ارمنده گیتی چنین
پرآشوب گردد...