جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ارزیز: (تعداد کل: 2)
ارزیز
[اَ] (اِ)(1) نوعی از معدنیات باشد سپیدرنگ. (صحاح الفرس). قلعی. (حبیش تفلیسی). قلعی باشد و بعربی رصاص خوانند. گویند اگر قدری از آنرا تنک کرده بر کمر بندند منع احتلام کند. (برهان). آنرا بهندی رانکا گویند. (آنندراج). قلعی که آنرا بهندی رانگ گویند. (غیاث). قلعی خوب. کذا فی شرفنامه لکن...
ارزیز
[اِ] (ع اِ) لرز. لرزه. (منتهی الارب). رِعدَه. (اقرب الموارد). || خستگی نیزه. (منتهی الارب). || طعن الثابت. (اقرب الموارد). || یخ ریزه. (منتهی الارب). بَرد صغار شبیه بالثلج. (اقرب الموارد). تگرگ خرد چون برف. || در تداول عامه، دانِ مرغ. || (ص) مرد درازآواز. (منتهی الارب). طویل الصوت. (اقرب...