جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ارده: (تعداد کل: 2)
ارده
[اَ دَ / دِ] (اِ) کنجد کوبیده. کنجد آردشده که روغن آن نگرفته اند. کنجد آسیاکرده که روغن آن نگرفته باشند. (بحر الجواهر). کنجد پوست گرفتهء سائیده با روغن. نان خورش که از کنجد سازند و با شیره و یا عسل مخلوط کرده با نان خورند. کنجد را در آسیای...
ارده
[اَ دَ] (پهلوی، ص) تندرو. تیزرو. || دلیر : نبیند کس مر آن نامخواست هزاران را که آید و رزم توزد و گناه کند و بکشد آن پت خسرو، اردهء مزدیسنان [ دلیر مزدیسنان ]برادرت را. (یادگار زریران ترجمهء بهار مجلهء تعلیم و تربیت سال پنجم).