جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ادرار: (تعداد کل: 2)
ادرار
[اِ] (ع مص) گردانیدن تیر بر ناخن. || بسیارشیر شدن.
-ادرار ناقه؛ بسیار شیر دادن آن.
|| ادرار مغزل؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی؛ حرکت دادن آن. || ادرار ریح سحاب را؛ بباریدن داشتن. دوشیدن باد ابر را. بیرون آوردن باد باران از ابر. (تاج المصادر بیهقی) :
باران بهمنی همه...
-ادرار ناقه؛ بسیار شیر دادن آن.
|| ادرار مغزل؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی؛ حرکت دادن آن. || ادرار ریح سحاب را؛ بباریدن داشتن. دوشیدن باد ابر را. بیرون آوردن باد باران از ابر. (تاج المصادر بیهقی) :
باران بهمنی همه...
ادرار
[اَ] (ع اِ) جِ دار. سرای ها : و بناهای مساجد و انشای مدارس و رباطات و قناطر و ادرار و انظار(1) و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار. (تاریخ سیستان).
(1) - جِ نظر، بمعنی ناحیت و ایالت و ولایت است. (دُزی).
(1) - جِ نظر، بمعنی ناحیت و ایالت و ولایت است. (دُزی).