[اِ] (ع مص) خلل آوردن. خلل و رخنه کردن. خلل رسانیدن. (مؤید الفضلاء). زیان رسانیدن: اخلال در معنی. اخلال بمقصود. اِخلال به وزن: تاء دوست و داشت و گوشت و دال جمع و امثال آن نزد قدماء اخلال در وزن نکند.
- اخلال بنظم کردن؛ بر هم زدن نظم.
- اخلال در...
[اَ] (ع اِ) جِ خِلّ. دوستان.