جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اخلاق: (تعداد کل: 3)
اخلاق
[اِ] (ع مص) کهنه شدن. کهن شدن. || کهنه کردن. (زوزنی). || کهنه پوشانیدن. (تاج المصادر بیهقی). جامهء کهنه پوشانیدن. || نسو کردن. (تاج المصادر بیهقی). || اخلاق دیباجه؛ اذلال.
اخلاق
[اَ] (ع اِ) جِ خُلق. خویها : بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (حدیث)؛ برانگیختند مرا به پیامبری تا کامل کنم مکارم اخلاق را. قرقرخان، ناحیتی است از کیماک و مردمانش اخلاق خرخیزیان دارند. (حدود العالم). اگر بیند خان ما را بدین اجابت کند چنانکه از بزرگی نفس و همت بزرگ و...