جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمدی: (تعداد کل: 11)
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) نام محلی کنار راه کازرون و بوشهر میان عیسی وند و چغادک در 1141400 گزی طهران.
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) یکی از قدمای شعرای عثمانی است از مردم کرمیان یا سیواس بزمان یلدرم بایزیدخان. او را منظومه ای است بنام اسکندرنامه که بنام پسر بایزید شاهزاده سلیمان کرده است و او مدح تیمور لنگ نیز گفته و صلات یافته است. (قاموس الاعلام).
احمدی
[اَ مَ دی ی] (اِخ) موضعی است بظاهر مدینهء سنجار. (مراصدالاطلاع).
احمدی
[اَ مَ دی ی] (اِخ) قصری بود بسامرّا که احمد معتمد علی الله آنرا بنا کرد. (مراصدالاطلاع) (ضمیمهء معجم البلدان).
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) قریه ای است بنوزده فرسنگی میانهء شمال و مغرب ده بارز. (فارسنامه).
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) موضعی در شمال بندرعباس.
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) موضعی در جنوب رودان احمدی. (فارسنامه).
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) قریه ای است از مضافات بوشهر، بشش فرسنگی کاروانی مشرق بوشهر. (فارسنامه).
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) سمعانی گوید: مشهور بدین نسبت ابوعیسی العباس بن احمدبن مطروح بن سراح بن محمد بن عبدالله الازدی النحوی الحصیب الاحمدی است. وی اهل مصر و ثقه و ثبت بود و از او استماع حدیث کردند و در جمادی الاولی سنهء 353 ه . ق. وفات یافت.
احمدی
[اَ مَ] (اِخ) شافعی مکنی به ابوالبقاء. او راست: المعتقد الایمانی علی عقیده الامام الشیبانی.