[اِ تِ] (ع مص) سوختن. سوخته شدن. (منتهی الارب). آتش گرفتن :
تو درون خانه از بغض و نفاق
می نبینی حال من در احتراق.مولوی.
|| احتراق فرس در عَدو؛ سرعت کردن اسب در تک و دویدن. || (اصطلاح نجوم) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد که: احتراق نزد منجمان اجتماع آفتاب است با...