جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
        
        جستجوی معنی واژه اجمال: (تعداد کل: 2)
اجمال
                        [اِ] (ع مص) اجمال شحم؛ گداختن پیه را. بگداختن چربش. (منتهی الارب). || اجمال در طلب؛ آهستگی کردن در طلب و افراط نکردن. (منتهی الارب). || اجمال شی ء؛ گرد آوردن آن بعد از پراکندگی. (منتهی الارب) (تاج المصادر). || اجمال حساب؛ جمله کردن آن. (منتهی الارب). || اجمال کار؛...                    
                                            
                                    اجمال
                        [اَ] (ع اِ) جِ جمل. شتران نر : بر پشت افیال و اجمال به سرندیب برد. (ترجمهء تاریخ یمینی).                    
                                     
  
 
