جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اجر: (تعداد کل: 6)
اجر
[اَ] (ع اِ) پاداش عمل. (منتهی الارب). پاداش نیک. مزد. اجرت. مزد کار : بدرستی که او ضایع نمیگرداند اجر نیکوکاران را. (تاریخ بیهقی). ج، آجار، اُجور. || ثواب: چنان دید امیرالمؤمنین... که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت بسوی بازیافت اجر و ثواب. (تاریخ بیهقی). ||...
اجر
[اَ جُ] (معرب، اِ) (معرب آگور) لغتی است در آجر. خشت پخته. (منتهی الارب). رجوع به آجر شود.
اجر
[اُ جُ] (معرب، اِ) (معرب آگور) لغتی است در آجُر. خشت پخته. (منتهی الارب). رجوع به آجر شود.
اجر
[اُ جَ] (ع اِ) جِ اُجرَت. (تاج العروس).
اجر
[اَ جَ] (اِخ) قریه ای است در راه قیروان به بونه، پس از جلولاء (بقول ابی عبید) و آن دارای دیوار و پل است و سنگلاخ است و راه آن دشوار و شیرناک است و همواره بادی شدید در آنجا میوزد و از این رو گفته اند: اذا جئتَ اجَرَ...
اجر
[اَجْ جَ] (اِخ) قلعه ای است در جوار قرطبهء اندلس. (قاموس الاعلام).