جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اتم: (تعداد کل: 5)
اتم
[اَ تَم م] (ع ن تف) تمامتر. کامل تر.
-بوجه اتمّ؛ بوجه اکمل.
-بوجه اتمّ؛ بوجه اکمل.
اتم
[اُ تُ] (ع اِ) زیتون برّی. لغتی است در عُتُم. (منتهی الارب).
اتم
[اَ تَ] (اِخ) نام وادیی است. (منتهی الارب). و صاحب مراصدالاطلاع آرد: الاتم بکسر اوله و ثانیه؛ اسم وادٍ.
اتم
[اَ] (اِخ) جبل حرّه بنی سلیم و گفته اند پشته ای است از غطفان که بین غطفان و بین مسلخ قرار دارد و آن از منازل حجاج کوفه است و تا مکه نه میل مسافت است.
اتم
[اَ تَ] (ع مص) شکافته شدن دو درز مشک و غیره پس یک درز گردیدن. (منتهی الارب). واشکافته شدن دوال که در مشک دوخته باشند. || بریدن. || مقیم بودن بجای. بودن به جایی. || درنگی کردن. (منتهی الارب). درنگی. || کاهل شدن. کاهلی.