جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابری: (تعداد کل: 3)
ابری
[اَ] (ص نسبی) با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر: کاغذ ابری.
- ستارهء ابری؛ کوکب سحابی. منزل پنجم [ از منازل قمر ] هقعه و او سه ستارهء خرد است : وز قبل خردیشان و یک بدیگر اندر آمدگی بطلمیوس هر سه را یکی ستارهء ابری بنگاشت....
- ستارهء ابری؛ کوکب سحابی. منزل پنجم [ از منازل قمر ] هقعه و او سه ستارهء خرد است : وز قبل خردیشان و یک بدیگر اندر آمدگی بطلمیوس هر سه را یکی ستارهء ابری بنگاشت....
ابری
[اِ ری ی] (ع ص نسبی) سوزنگر.
ابری
[اَ بَ را] (اِخ) نام جائی یا کوهی است در شام.