جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابدال: (تعداد کل: 4)
ابدال
[اَ] (ع ص، اِ) جِ بِدل و بَدل. و نیز ابدال جمع بدیل آمده است چون بُدلاء.
- ابدال اسماء؛ اسماء مبهمه. اسماء مضمره. خوالف.
- ابدال اسماء؛ اسماء مبهمه. اسماء مضمره. خوالف.
ابدال
[اَ] (ع ص، اِ) جِ بدَل یا بدیل. عده ای معلوم از صلحا و خاصان خدا که گویند هیچگاه زمین از آنان خالی نباشد و جهان بدیشان برپایست و آنگاه که یکی از آنان بمیرد خدای تعالی دیگری را بجای او برانگیزد تا آن شمار که بقولی هفت و بقولی...
ابدال
[اِ] (ع مص) بدل کردن. تاخت زدن. دگش کردن. بجای چیزی گرفتن یا دادن یا گذاشتن. || قرار دادن حرفی بجای حرف دیگر برای دفع ثقل و سنگینی. || یکی از اقسام نه گانهء وقف مستعمل چون تبدیل تاء به هاء در رحمت و رحمه.