(1) [کَ دَ] (مص) پر کردن. انباشتن. امتلاء :
نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین
نشان جان من است آن دو چشم سحرآکند.
رودکی.
بیفکنی خورش پاک را ز بی اصلی
بیاکنی به پلیدی چو ماکیان تو کژار.بهرامی.
وگر ببلخ زمانی شکار چال کند
بیاکند همه وادیش را به بط و بچال.عماره.
نخستین صد و...