جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آوازه: (تعداد کل: 2)
آوازه
[زَ / زِ] (اِ) آوا. آواز. صوت :
دل چو خم چند برآوازه نهی
ناید آواز جز از خمّ تهی.جامی.
مشو غافل ز گردیدن که روزی در قدم باشد
همین آوازه می آید ز سنگ آسیا بیرون.
صائب.
|| خبر. آگاهی. اطلاع :
بدین آوازه هرجائی که شاهیست
بغایت ناشکیب و بی قرار است.مسعودسعد.
ناگه یارم بی خبر و...
دل چو خم چند برآوازه نهی
ناید آواز جز از خمّ تهی.جامی.
مشو غافل ز گردیدن که روزی در قدم باشد
همین آوازه می آید ز سنگ آسیا بیرون.
صائب.
|| خبر. آگاهی. اطلاع :
بدین آوازه هرجائی که شاهیست
بغایت ناشکیب و بی قرار است.مسعودسعد.
ناگه یارم بی خبر و...
آوازه
[زَ] (اِخ) نام دژی بترکستان که پرموده پسر ساوه شاه گنج خویش در آن نهفت و پس از شکست یافتن از بهرام چوبینه در آن تحصن جست :
دژی داشت پرموده آوازه نام
از آن دژ بدی ایمن و شادکام
چو کین پدر در دلش تازه شد
از آنجا یکی سوی آوازه شد.فردوسی.
دژی داشت پرموده آوازه نام
از آن دژ بدی ایمن و شادکام
چو کین پدر در دلش تازه شد
از آنجا یکی سوی آوازه شد.فردوسی.