جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آهوی: (تعداد کل: 2)
آهوی
(اِ) (در حال اضافه) آهو. غزال :
یارب آن آهوی مشکین بختن بازرسان
وآن سهی سرو خرامان بچمن بازرسان.
حافظ.
یارب آن آهوی مشکین بختن بازرسان
وآن سهی سرو خرامان بچمن بازرسان.
حافظ.
آهوی
(اِ) (در حال اضافه) عیب :
ولیکن نبیند کس آهوی خویش
ترا روشن آید همی خوی خویش.فردوسی.
چنین گفت آنکس که آهوی خویش
ببیند بگرداند آیین و کیش.فردوسی.
چه فرمائیَم چیست نیروی من
تو دانی هنرها و آهوی من.فردوسی.
هر آنکس که آهوی تو با تو گفت
همه راستیها گشاد از نهفت.فردوسی.
ولیکن نبیند کس آهوی خویش
ترا روشن آید همی خوی خویش.فردوسی.
چنین گفت آنکس که آهوی خویش
ببیند بگرداند آیین و کیش.فردوسی.
چه فرمائیَم چیست نیروی من
تو دانی هنرها و آهوی من.فردوسی.
هر آنکس که آهوی تو با تو گفت
همه راستیها گشاد از نهفت.فردوسی.