جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آمیخته: (تعداد کل: 2)
آمیخته
[تَ / تِ] (ن مف / نف)درهم کرده. مخلوط. ممزوج. مشوب. مختلط. ملبوک. آگسته. مدوف :
طلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر بآپیون.رودکی.
- آمیخته تر بودن با کسی یا چیزی؛سازگارتر، مألوف تر، مأنوس تر بودن با آن :
ای رفیقان سخن راست بگویم شنوید
طبع من باری، با شوّال آمیخته...
طلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر بآپیون.رودکی.
- آمیخته تر بودن با کسی یا چیزی؛سازگارتر، مألوف تر، مأنوس تر بودن با آن :
ای رفیقان سخن راست بگویم شنوید
طبع من باری، با شوّال آمیخته...
آمیخته
[تَ / تِ] (اِ) جامه ای که جولایان پوشند.