جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آمیختن: (تعداد کل: 1)
آمیختن
[تَ] (مص) درهم کردن. مزج. خلط. خُلط. (دهار). مخلوط کردن. تخلیط. سوط. مذق. تألیف. ممزوج کردن. تقشیب. شوب. آمودن. ترکیب. مرکب کردن. (زوزنی). تهویش. تشریج. بَکْل. (تاج المصادر بیهقی). مشج. اِشراب. حیس. مخلوط شدن. درهم شدن. ممزوج گشتن. مرکب شدن. شیاب. خَشب. اختلاط. امتزاج. تأشب :
چنین گفته بد کید هندی...
چنین گفته بد کید هندی...