جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آماجگاه: (تعداد کل: 1)
آماجگاه
(اِ مرکب) آماج. نشانه گاه :
سرشک دیده برخسار تو فروبارد
هر آنگهی که بر آماجگاه او گذری(1).عماره.
کند به تیر چو زنبورخانه سندان را
اگر نهند بر آماجگاه او سندان.فرخی.
زمین هست آماجگاه زمان
نشانه تن ما و چرخش کمان.اسدی.
برکند تیر تو زآنسان خاک در آماجگاه
برزگربرکنده پنداری به آماج و کلند.
سوزنی.
چو خاک آماجگاه تیر گشته.نظامی.
||...
سرشک دیده برخسار تو فروبارد
هر آنگهی که بر آماجگاه او گذری(1).عماره.
کند به تیر چو زنبورخانه سندان را
اگر نهند بر آماجگاه او سندان.فرخی.
زمین هست آماجگاه زمان
نشانه تن ما و چرخش کمان.اسدی.
برکند تیر تو زآنسان خاک در آماجگاه
برزگربرکنده پنداری به آماج و کلند.
سوزنی.
چو خاک آماجگاه تیر گشته.نظامی.
||...