جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آلی: (تعداد کل: 3)
آلی
(حامص) سرخی. سرخی نیم رنگ.
آلی
[لا] (ع ص) گوسفند بزرگ دنبه. کبش دنبه ناک. || مرد بزرگ سرین.
آلی
[لی ی] (ع ص نسبی)(1) منسوب به آلت.
- جسم آلی؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد: قولنج مرض آلی...
- جسم آلی؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد: قولنج مرض آلی...