[دَ / دِ] (ن مف / نف) لوث، دَرَن، وسخ، نجاست، شوخ، پلیدی گرفته. ملوّث. مدَرّن. متنجس :
...ر آلوده بیاریّ و نهی در...س من
بوسه ای چند بتزویر دهی بر نس من.
رودکی (از اوبهی در تحفه الاحباب).
پیریّ و درازیّ و خشک شنجی
گوئی به گُه آلوده لتره غنجی.منجیک.
زآب شود هر تن آلوده...