جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آفتابی: (تعداد کل: 2)
آفتابی
(ص نسبی، اِ) منسوب به آفتاب. شمسی. || در آفتاب پرورده. در آفتاب بقوام آمده.
-گل قند آفتابی؛ گلقند آفتاب پرورد. مجازاً، لب معشوق:
گلقند آفتابی تو درهمی بچند؟
|| به آفتاب خشک شده: کشمش آفتابی.
- آفتابی شدن؛ سخت آشکار و علنی شدن، و بیشتر کاری زشت.
- || از خانه بیرون آمدن منزوی...
-گل قند آفتابی؛ گلقند آفتاب پرورد. مجازاً، لب معشوق:
گلقند آفتابی تو درهمی بچند؟
|| به آفتاب خشک شده: کشمش آفتابی.
- آفتابی شدن؛ سخت آشکار و علنی شدن، و بیشتر کاری زشت.
- || از خانه بیرون آمدن منزوی...
آفتابی
(اِخ) تخلص شاعری از مردم ساوه.