جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آشفتن: (تعداد کل: 1)
آشفتن
[شُ تَ] (مص) خشم گرفتن. غضب کردن. خشمگین شدن. تیز شدن. از جا دررفتن. تافته شدن :
ز خاقان مقاتوره آمد بخشم
یکایک(1) برآشفت و بگشاد چشم.فردوسی.
بروز چهارم برآشفت شاه
بر آن موبدان نماینده راه
که گر زنده تان دار باید بسود...فردوسی.
همه یاد کرد آن کجا رفته بود
که شاه اردوان از چه آشفته بود.فردوسی.
چو...
ز خاقان مقاتوره آمد بخشم
یکایک(1) برآشفت و بگشاد چشم.فردوسی.
بروز چهارم برآشفت شاه
بر آن موبدان نماینده راه
که گر زنده تان دار باید بسود...فردوسی.
همه یاد کرد آن کجا رفته بود
که شاه اردوان از چه آشفته بود.فردوسی.
چو...