(اِ) (از پهلوی آشتیه) دوستی از نو کردن. ترک جنگ. رنجشی را از کسی فراموش کردن. صلح. مصالحه. سلم. مسالمه. موادعه. هدنه. مهادنه. سازش. مقابل جنگ و پنداشتی و حرب :
چو از آشتی شادی آید بچنگ
خردمند هرگز نکوشد بجنگ.ابوشکور.
ز جنگ آشتی بی گمان بهتر است
نگه کن که گاوت بچرم اندر...