جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آشامیدن: (تعداد کل: 1)
آشامیدن
[دَ] (مص) بلعیدن یعنی فروبردن مایعی. نوشیدن. نوش کردن. درکشیدن. کشیدن. گساردن (در شراب). آشمیدن. پیمودن (باده). خوردن. حسو. (دهار). شرب. تکرّع. تجرّع. تشرّب. احتسا. تَرَمُّق : حصیری... می آمد دُردی آشامیده. (تاریخ بیهقی).
تا بی ادبی همی توانی کرد
خون علما بدم بیاشامی.ناصرخسرو.
تا تشنه و بیطاقت بچاهی رسید قومی بر او...
تا بی ادبی همی توانی کرد
خون علما بدم بیاشامی.ناصرخسرو.
تا تشنه و بیطاقت بچاهی رسید قومی بر او...