جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آسودگی: (تعداد کل: 1)
آسودگی
[دَ / دِ] (حامص) آرامش. آرامی. نرمی. آهستگی. فراغ بال. جمعیت خاطر. راحت. استراحت. سبات. بی رنجی :
بباشیم بر آب و چیزی خوریم
وزآن پس به آسودگی بگذریم.فردوسی.
خود و ویژگان بر هیونان چست
بباید به آسودگی راه جست.فردوسی.
به آسودگی روز بر سر رسید
بسی لشکر از هر سوئی دررسید.فردوسی.
از آن پس ز اسبان...
بباشیم بر آب و چیزی خوریم
وزآن پس به آسودگی بگذریم.فردوسی.
خود و ویژگان بر هیونان چست
بباید به آسودگی راه جست.فردوسی.
به آسودگی روز بر سر رسید
بسی لشکر از هر سوئی دررسید.فردوسی.
از آن پس ز اسبان...