(اِ) قسمتی از جامه که دست را پوشد از بن دوش تا بند دست. کُمّ. (السامی فی الاسامی). آستن. آستی :
که آن شاه و لشکر بدین سو گذشت
که از باد کژآستین تر نگشت.فردوسی.
شد از کار ایشان دلش پر ز بیم
بپوشید رخ به آستین گلیم.فردوسی.
جهان سربه سر گفتی آهرمن است
به دامن...