جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آرزومند: (تعداد کل: 1)
آرزومند
[رِ مَ] (ص مرکب) مشتاق. شایق :
فریدون نهاده دو دیده براه
سپاه و کلاه آرزومند شاه.فردوسی.
دوان آمد ازبهر آزارتان
همان آرزومند دیدارتان.فردوسی.
چو آگاه شد خسرو از کارشان
نبود آرزومند دیدارشان.فردوسی.
همی راند حیران و پیچان براه
بخواب و [ بخشک و؟ ] به آب آرزومند شاه.
فردوسی.
مثالها رفت بخراسان، بتعجیل ساخته شدن مردمانی که آرزومند خانهء...
فریدون نهاده دو دیده براه
سپاه و کلاه آرزومند شاه.فردوسی.
دوان آمد ازبهر آزارتان
همان آرزومند دیدارتان.فردوسی.
چو آگاه شد خسرو از کارشان
نبود آرزومند دیدارشان.فردوسی.
همی راند حیران و پیچان براه
بخواب و [ بخشک و؟ ] به آب آرزومند شاه.
فردوسی.
مثالها رفت بخراسان، بتعجیل ساخته شدن مردمانی که آرزومند خانهء...