جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آرایش: (تعداد کل: 1)
آرایش
[یِ] (اِمص، اِ) (از پهلوی آرایشن) اسم مصدر آراستن. زیب. زینت. تدبیج. زیور. جمال. زَین. زبرج. حلیه. (دهّار). زهره. تنقیش. زخرف. تجمل. تزیین. تزین. تحلی. تقین. پیرایه :
خرد گیر کآرایش کار تست
نگهدار گفتار و کردار تست
هم آرایش تاج و گنج و سپاه
نمایندهء گردش هور و ماه.فردوسی.
ز کرده برخ بر نگارَش...
خرد گیر کآرایش کار تست
نگهدار گفتار و کردار تست
هم آرایش تاج و گنج و سپاه
نمایندهء گردش هور و ماه.فردوسی.
ز کرده برخ بر نگارَش...