[ذَ رَ] (اِ) غم صعب. محنت صعب. (فرهنگ اسدی). درد. رنج. خدوگ. آدرنگ :
ز فرزند بر جان و تنْت آذرنگ
تو از مهر او روز و شب چون نهنگ.
ابوشکور.
به آهن نگه کن که برّید سنگ
نرست آهن از سنگ بی آذرنگ.ابوشکور.
مکن بیش از این در جدایی درنگ
که از غم بجانم رسید آذرنگ.خسروانی.
نباشد...