(نف مرکب) شربت دار. ساقی. ایاغچی. و در این زمان خادمی که بکار تهیهء چای و قهوه و غلیان است :
بیوسف چنین گفت پس آبدار
که ای مایهء علم و گنج وقار.
شمسی (یوسف و زلیخا).
ز یوسف پذیرفت پس آبدار
که گر بازخواند مرا شهریار...
شمسی (یوسف و زلیخا).
بپرسید از او پیشتر آبدار
که ای...