جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آباد: (تعداد کل: 3)
آباد
(ص) (از پهلوی آپاتان، شاید مرکب از آو + پاته) عامر. عامره. معمور. معموره. مزروع. آبادان. مسکون. مقابل ویران و ویرانه و بائر و خراب و یباب :
ز توران زمین تا بسقلاب و روم
ندیدند یک مرز آباد و بوم.فردوسی.
یکایک همه نام و کین توختیم
همه شهر آباد را سوختیم.فردوسی.
مرا پادشاهیّ آباد...
ز توران زمین تا بسقلاب و روم
ندیدند یک مرز آباد و بوم.فردوسی.
یکایک همه نام و کین توختیم
همه شهر آباد را سوختیم.فردوسی.
مرا پادشاهیّ آباد...
آباد
(اِخ) نام شهری کوچک بر ساحل یمین نهر ناری در بلوچستان. || نام قصبهء کوچکی در سند یعنی در شمال غربی هندوستان. || نام ناحیتی در ناحیهء سبلان کوه نزدیک ارجاق و پیشکین. (نزهه القلوب).
آباد
(ع اِ) جِ ابد.
- ابدالاَباد؛ همیشه.
- ابدالاَباد؛ همیشه.